زادگاه زیبای من
ای اصفهان،دوباره به سوی تو آمدم در بویه هوا و به بوی تو آمدم
نائی بدم بریده ز نیزار خویشتن تا سر دهم نوا ز گلوی تو آمدم
تا سر به دامنت نهم و گریه سر دهم چون زنده رود،بادیه پوی تو آمدم
از طاق ابروی پل خواجو و چشمه هاش تا چشم دل گشاده به سوی تو آمدم
تا بشنوم نوای دل و راز عشق و ذوق از جویبار زمزمه گوی تو آمدم
از زنده رود،بار دگر زنده دل شدم آن قطره ام که باز به جوی تو آمدم
تا بشنوم شمیم تو و تازه جان شوم زان باد مشکبوی ز موی تو، آمدم
تو آن گل همیشه بهاری،که جز تو.من از گل ندیده رنگ و به بوی تو آمدم
چوگان دهر از تو به دورم فکنده بود چون گرد گرد کوی و به گوی تو آمدم
تا نقش کودکی جوانی خویش را جویم زه لوح خاطره جوی تو آمدم
من جرعه نوش جام تو بودم تمام عمر سرمست تا شوم ز سبوی تو،آمدم
با اشتیاق روی تو وان خلق مهربان خوشدل ز خلق خوی نکوی تو،آمدم
با مردمان خوب تو،ای شهر پرغرور پیمان مهر بسته،به کوی تو،آمدم
رفتم به هر دیار نبد بی توام قرار
ای اصفهان،دوباره به سوی تو آمدم
اصفهان-خرداد 1373